Image result for ‫شهید خرازی‬‎

🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...

زل زده بود به حسین و نگاه می کرد!معلوم بود باورش نشده ڪہ حســین فرمانده تیپ است. من هم اول ڪہآمده بودم، باورم نشده بود!!حسین آمد، نشست روبه رویش.گفت: آزادت می کنم بری.به من گفت: بهش بگو.ترجمه کردم.باز هم معلوم بود باورش نشده!!حسین گفت: بگو بره خرمشهر،به دوستاش بگه راه فراری نیست،تسلیم بشن. بگه کاری باهاشون نداریم.اذیتشون نمی ڪنیم ...خودش بلند شد دست های او را باز کرد.افســر بلند شد و رفتــــ...افســر عراقی آمد؛پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می داند.

شهید خرازی